Wednesday, June 08, 2005

better than you

اپیزود اول :

مهراب و سپهر(یکی از دوستای مهراب ) دارن میرن طرف خو نه ی م.ت تا تو پارک دم خونشون بشینن و حرف بزنن و .... سپهر : آره آقا داشتم می گفتم داشتیم با سمند داداشم اینا تو اتوبان کرج 165 تا می رفتیم که یهو دیدیم یه ماکسیما چراغ می ده داداش منم که ختم خلاف یه معکوس کشید یه کم گاز داد تا سرعتمون شد 195 تا وقتی روی ماکسیما کم شد در همین حال مهراب با خودش فکر می کنه : نوسان های روحی گاهی باعث می شه انسان فکر کنه از بقیه عقب تره و این عقب افتادگی رو با خالی بستن حل میکنه .
پس مهراب هم شروع میکنه : اینا رو ولش ما یه خونه داریم تو شریعتی 500 متر ولی ترجیح می دیم اینجا زندگی کنیم ...
ولی همین که اینو می گه از خودش بدش میاد ( چون فکر می کنه هم سطح سپهر شده ) اون بعد از فکر کردن زیاد به جایی نمی رسه تا اینکه صدای سپهر اونو به خودش می آره
- داشتی اون دو تا داف ( دختر زیبا رو ) چه .... داشتن .
و مهراب به این نتیجه میر سه که اینا رو ولش ..... رو بچسب



اپیزود دوم



مهراب داره با م.ت راجع به انتخابات حرف می زنه و عرفان( یکی دیگه از دوستای مهراب ) هم اونجا وایساده .
مهراب: به نظر شما به کی باید رای داد
م.ت : به نظر من اینا همشو یه گهن ولی من به کروبی رای می دم آخه 50000 تومن پول می ده .
عرفان : بابا اینا همش ....شعره من میدونم رفسنجانی میشه .
در همین حال مهراب با خودش فکر می کنه : تمام مردم زمین روشنفکر نیستن و حتی گاهی اوقات احمق اند پس اون شروع به صحبت می کنه .
- ببینین بچه ها من به عنوان کسی که از شما بیشتر می فهمه بهتون توصیه می کنم به معین رای بدین به چند دلیل ..
در همین موقع عرفان میگه : بمیر بابا ریقو
و این حرف شادی وصف نا پذیری به مهراب میده و خیلی چیزا رو به اون ثابت می کنه