Thursday, November 17, 2005

وجود خود را تبريك مي گويم

خودخواه چه كلمه آشنايي . حداقل براي من اينطور است ولي من به شما مي گويم من مهربان ترين شمايم . و ايثارگرتر از همه شما و البته شجاع تر از همه شما .
اغلب شما مرا مي شناسيد .
اولين بار كه خود را در مقابل مردم يافتم را درست به خاطر دارم احساس عجيب و جالبي بود خود را پيامبر مي ديدم . خود را ابرانسان مي ديدم ( ارادتمند فردريش ) براي خود وظيفه ها مي ديدم . مدتي طول كشيد تا حقيقت را دريابم . حقيقت چه كلمه زيبايي . لطفا يك نفر حقيقت را براي من تعريف كند . آآآآآه حقيقت نسبي ترين چيز هاست . در تورات آمده : در ابتدا كلام بود و كلام نزد خدا بود . خدايا بعضي اوقات خيلي احساس نزديكي با تو مي كنم . پس از اين مراحل به بي تفاوتي رسيدم . ( مورسو : بيگانه ) ولي كمكم خسته شدم . هميشه به كساني كه شجاعت خود كشي را دارند قبطه مي خورم ( و آنها را احمق مي پندارم ) و حال به اين نتيجه رسيده ام كه زندگي ارزشش را دارد . چون هدف و غايتي ندارد ارزشش را دارد . چون ناعادلانه است ارزشش را دارد .و حالا من با اين تفكرات نزد شمايم . پس وجود خود را به تمام موجودات هستي تبريك مي گويم . فراموش نكنيد من پويان هستم .