Saturday, July 02, 2005

كجايي دوست قديمي

خوب بعد از يك وقفه نسبتا طولاني دوباره شروع مي كنيم :



تو اين پست يكي از چت هاي مهراب رو بررسي مي كنيم . مهراب بعد از عمري تونسته با يه دختر دوس شه ولي به دلايل پيچيده اي يه دفه همي چيزو به هم زده و داره با همون دختر چت ميكنه :

دختر : شوخي مي كني
مهراب : به هيچ وجه
دختر : يعني چي . منو مسخره كردي ؟
مهراب : نه
دختر : پس اين چرت و پرتا چيه ميگي ؟
مهراب : چرت و پرت نيس . به نفع جفتمون كه اين رابطه ديگه ادامه نداشته باشه . ( من به شخصه به اين جمله مشكوكم ) .

دختر : آخه يعني چي ؟ آخه براي چي ؟ مگه من مسخره توام ؟
مهراب : نه . نيستي
دختر : تو آدم كثافت آشغال مزخرفي هستي
مهراب : آره احتمالا هستم
دختر : تو خيلي ديوونه اي . از اولشم اشتباه كردم كه باهات دوس شدم
مهراب : ولي اين در مورد من صدق نمي كنه
دختر : برو گمشو . برو بمير . ديگه برام مهم نيست
مهراب : خوبه
دختر : تو بي شعور ترين آدمي هستي كه تا حالا ديدم .
مهراب : ( در اينجا مهراب از خنده غش كرد و نتونست چت رو ادامه بده )


بعد از حدود 3 ماه دختر با خودش فكر مي كنه :
پسر خوبي بود . حيف شد . دلم واسش تنگ شده . و خوب شد تموم شد وگرنه بيشتر آسيب مي ديدم . ولي دلم واسش تنگ شده .



و مهراب هم كه در پيدا كردن يه دختر ديگه ناموفق بود با خودش مي گه :

دختر خوبي بود . احتمالا اشتباه كردم ...... ( ولي تو دلش بازم از خنده غش مي كنه )